الغرض رای شما در این زمان نام من باشد فلان بن فلان
انتخابات است و گشتم نامزد
تا نمايم خوب، من هر چيز بد
گر به مجلس راه يابم، مردمان
مي كنم حل مشكلات اين زمان
مي كنم آباد شهر خويش را
دور سازم از شما تشويش را
مشكل بيكارها آسان كنم
گوشت را ارزان چو قرص نان كنم
اعتياد شهر را از بيخ و بن
ريشه كن سازم ز مثقال و ز تن
جاده هاي شهر را از ابتدا
مي كنم آسفالت من تا انتها
پل هوايي مي زنم در هر محل
گارسله، خوزان، فروشان، لااقل
كمتر از شش ماه من غوغا كنم
هاسپيتال شهر را برپا كنم
وام خواهم داد، مردم هاج و واج
هم براي كارها، هم ازدواج
هر كه مستأجر و يا بي خانه است
من بيايم صاحب يك خانه است
در كنار اين همه ساماندهي
مي كنم اوضاع را فرماندهي
اولين فرصت كه فرصت دست داد
مي دهم فرصت طلب ها را به باد
حامي فرهنگي و فرصت منم
در پي ايجاد فرصت ها منم
هر چه بردند از سده برخي زمين
چنگ آورده به زور از آن و اين
باز پس گيرم نماند يك وجب
تا بگويد خلق، يا رب للعجب!
هفتگي ديدار دارم با شما
مي نشينم بر زمين جنب شما
گم نخواهم كرد بعداً خويش را
مي پذيرم صحبت درويش را
الغرض رأي شما در اين زمان
نام من باشد... فلان بن فلان