نوروز نیم قرن پیش تردر دیار ما
پنجاه سال قبل در این مرز و بوم که آن روزها سده خوانده می شد واقعا چند محله جداگانه وجود داشت ، فروشان، ورنوسفادران، خوزان، اندوان که مرز بین آنها مشخص و در اطراف آنها باغات و کشتزارها وجود داشت.
خبری از خیابانها ی شریعتی، منتظری، توحید، شهید اشرفی نبود، منظریه و هفتصد دستگاهی در کار نبود، همه آنها بیابان بودند پارک نبود همه جا خودش سبز بود.
راه اصفهان از طریق خیابان امیر کبیر فعلی که حدود 6 متر عرض داشت می گذشت عوارضی هم بین راه بود که از ماشین ها عوارض می گرفتند چند ماشین بنز گازوئیلی بیشتر مشغول سرویس دهی نبودند.
در این نوشته هدف این نیست که تمامی جزئیات ان سالها را بیان کنیم درآینده و بطور موضوعی آنها را به رشته تحریر در بیاوریم اما در این مجال درباره مراسم مربوط به نوروز مطالبی می آوریم.
1- خانه تکانی: حدود نیم قرن پیش از اصلی ترین و وقت گیر ترین آداب و رسوم نوروزی خانه تکانی بود ، گرچه بین رفتارهای آن زمان و حال وجوه مشترکی وجود دارد اما باید بدانیم که خانه های آن زمان خانه های بزرگ با اطاقهای اطراف خانه ، آشپزخانه ( مطبخ) جدا از ساختمان فاقد لوله کشی آب و گاز بود و حمامی هم در کار نبود در چنین خانه های معمولی چند فرزند همراه بزرگ خاندان زندگی می کردند که سهم هر کدام یکی دو اطاق بیشتر نبود ، خبری از کاشی ف سرامیک، سنگ، نبود مصالح ساختمانی عمدتاً گچ و کاه گل و خشت و کاه آجر بودند
نظافت این گونه خانهها کمی نتفاوت بود ولی نیروی کار فراوانتر بود چون خانم خانه همراه عروسها و دخترها و حتی همسایه ها دست به کار میشدند
ظروف مختلف را که مرکب از کاسه ها و بشقاب ها ی چینی و سماور ها و سینی های آنها و سینی های زیر استکان بود به حیاط خانه آورده کنار حوض با استفاده از آبی که از چاه بوسیله چرخ چاه کشیده می شد می شستند از پودرها و مواد شوینده و جرم گیر فعل خبری نبود از موادی مثل خورده های آجر برای سائیدن ظروف استفاده می کردند
چمدانهای لباس را خالی و آنها را مرتب و باز قفل می کردند ، بچه ها علاقه عجیبی به مشاهده داخل این چمدانهای راز آلود داشتند.
دکوری نبود طاقچه بلند بود که فضایی بود در ارتفاع حدود دو متری از سطح زمین بالای سر طاقچه ها که چینیهای دکوری شامل کاسه و بشقاب ون گلدان در آنها قرار داده میشد.
صندوق خانه ها که فضایی پشت اطاقها بود خالی و تمییز شده دو سائل مجدداً به آنجا برگردانده می شد روکش پشتیها و پتوها باز م شسته می شد آن هم با استفاده از دست
تخم مرغ رنگی : یکی از رسوم که هنوز هم در بعضی خاه ها اجرا می شود تهیه تخم مرغهای رنگی است آن هم از تخم مرغهای خود خانه نه خریداری شده ، چند روزی به عید مانده خوردن آنها ممنوع و جمع آوری می شدند تا بوسیله کاه ورناس و حرارت پخته و رنگ شوند
پلو شب عید: آن روزها حتماً بایستی شب عید غذا پخته میشد آنهم برنج و زعفران و مرغ، آخر برنج و مرغ از غذاهای همه روزه نبودند، مثل امروز مرغ پر کنده ای در کار نبود یکی از مرغها خانه انتخاب و کشته و پر کنده و پخته میشد.
یک رسم در آن روزها این بود که خانوادهای که عزیزی را از دست داده بود خود برای شب عید غذا نمی پخت و این وظیفه نزدیکان بود که برای وی غذا بپزند و به او بدهند.
پذیرایی ها: سال قبل شکل و نوع آجیل ها و میوه و شیرینیها که برای پذیرایی در ایام عید استفاده میشد با حال متفاوت بود، آجیلها معمولاً مشکل گشا بود و از گندم برشته، شاه دانه، کشمش، گردو و بادام که از محصولات خود مردم بود تشکیل میگردید، حتی گاه وسیله ای هم کنار وسائل پذیرایی برای شکستن گردو و بادام وجود داشت
میوه ها هم از محصولات محلی و آنهایی بود که تا شب عید سالم مانده بودند ريا، از موز که اصلاً خبری نبود، پرتقال هم به شکل فعلی نبود ف نوعی پرتقال کوچک بنام دارابی وجود داشت اما در برخی خانههای بهای موسوم به سیب بست و سیبری مربوط به باغات شخصی وجود داشت
شیرینی فروشی به شکل فعلی جایی نبود، فقط قنادها ضمن اینکه پولک و نبات و قند تولید کردند، بعضی شیرینی ها مثل نان کرکی، نان گلی، نوعی حلوا (بجای گز ) چائی قنادی و انواع نقل تهیه و عرضه نمودند، البته تعداد محدودی افراد که به اصفهان رفت و آمد داشتند سوهان و گز نیز خریداری میکردند ولی اینها عمومی نبود و در همه جا وجود نداشت
عیدی دادن و عیدی گرفتن:
از رسومی که نوز هم شایع است و برای کودکان بویژه جذابیت دارد و خاطره آن ماندنی است، عیدی گرفتن بود که آنروزها معمولاً پدربزرگها و بزرگ خانواده به بچهها و نوهها پنج ریالی یا ده ریالی و گاه بیست ریالی کاغذی یا اصطلاحاً نوتی یا اسکناس میداد که صد البته باید بوسه هم به پدربزرگ میدادی لباس نو پوسیدن لباس نو در آن زمان هم رایج بود، البته نه به گستردگی و تنوع امروز، اکثراً دوخت اهالی خانه و همسایهها بود و یا از بازار خریداری میشد.
دید و بازدید:
پدرها و مادرها و پدربزرگها و مادربزرگها و کلاً بزرگترهای فامیل و محل و افراد عیز از دست داده در اولیت بودند، از ماشین خبری نبود و نیازی هم به آن نبود، افراد یک خانواده دسته جمعی و پیاده در محل راه افتاده و به خانه بزرگترها که همان نزدیکی بود میرفتند، سر و لباس نو و حرکت دسته جمعی آنها دیدینی بود و در این میان بچهها برای رسیدن به خانه بزرگترها عجله داشتند آخر بوی عید میآمد.
خونچه دادن:
جهت دختر و پسرهائی که بتازگی عقد کرده بودند اصطلاحاً خونچه فرستاده میشد که آنها را در طبقهای چوبی به شکل خاصی چیده و بر روی سر قرار میدادند و به خانه عروس یا داماد میبردند.
سیزده بدر:
قبل از عید با خیساندن حبوبات و غلات در آب و قرار دادن آنها در ظروف مختلف سبزههائی تهیه و روز سیزده بدر آنها را بدور میانداختند و در آن روز هم نیازی نبود به جاهای دور دست برای یافتن فضائی سبز بروند اطراف خانهها و درنزدیکی آنها باغات و کشتزارهای سبز وجود داشتند.