بازاري براي زندگي و همدلي

ارسال در تاریخ

من هم همانطور كه مشغول پاك كردن گِل هاي كف كفشم می شوم به اطراف نگاهي مي اندازم. اين گِل ها حاصل رد شدن از سرازيري باران خورده ايست كه البته با مرارت بسيار مرا به زيرزمين عصارخانه رهنمون شده است. اين سرازيري تنها راه ورودي به اين اثر باستاني است. جايي كه روزگارانی دور دالان و ايوان هاي ورودي این بنا بوده. اين را از خشت هاي آجري كه در گوشه اي از اين بنا روي هم تلمبار شده است، مي توان دريافت. بقايايي از معماري گذشته هم روي ديوارهايي كه از زير خاكبرداري بيرون آمده اند؛ پيداست. قفل در فلزي كوچكي كه موقتا نصب شده است را باز مي كنم و وارد مي شوم. حس نوستالژيكي سراسر وجودم را فرا مي گيرد. حس اين كه سالياني پيش در اين مكان انسان هايي رفت و آمد داشته اند و زندگي مي كرده اند. آدم هايي كه هر كدام پر از آرزو و خاطره بوده اند و در همين مكان براي ارتزاق خانواده عرق ريخته اند و حالا از همه آن آرزو و خاطره مشتي آجر و خشت و سنگ باقي مانده است. اشیایی به ظاهر بی جان كه بار سنگيني از هويت ما را به دوش می کشند.

 

آري اين جا عصارخانه است؛ يادگاري از معماري پس از صفويه. حاصل تفكر و هم انديشي معماران اصفهاني و سده ای براي احداث كارخانجات مشترك عصاري. اینجا مسير كاروان هاي بزرگ تجاري بوده و اصفهان هم چهار تا عصارخانه داشته است و این می شود که بازاريان اصفهان و ورنوسفادران تصميم می گیرند سنگ هاي بزرگ عصارخانه اصفهان را به اين مكان منتقل كنند و اين بنا شكل می گیرد. بزرگي  سنگ هاي آسياب اینجا به قدريست كه هنوز كسي نمي داند چگونه به اين مكان منتقل شده اند. محلات خوزان و فروشان هم عصارخانه داشته اند اما نه با این عظمت. محلي كه علاوه بر عصاره گیری از دانه های روغنی، پايگاه اجتماعات، استراحتگاه بي پناهان و مسافران خسته، مكان مناسبات و مراودات و حتي رد و بدل كردن اخبار روز بوده است. جايي براي دور هم جمع شدن ها!

 

اینجا بازار بزرگ ورنوسفادران بوده. بازاری دوطبقه ومسقف و مجهز به كاروانسرا. كاروان هايي كه از چاله سياه، لنجان، نجف آباد، كاشان و ساير شهرها به قصد تجارت به شهر ما می آمده اند. گاهي صف شتران اين كاروان ها به قدري طولاني می شده كه تا محل فعلي مسجد آیت ا...جبل عاملي، می رسیده است. خیابان کشی به سبك جديد در زمان رضاشاه، از آن مسير تجاري اثری باقی نگذاشته است.

 

كف عصارخانه را سنگ هايي با شكل هاي متنوع هندسي پوشانده اند. دو تا چاله نزديك به هم می بینی با شياري که به هم متصلشان می کند و به نظر مي رسد يكي از محل هاي روغن گيري بوده است. تير و تخته هايي كه يا به منظور ستون سقف و يا اهرم و يا كاربري هاي ديگر روي زمين مانده، در آينده اي نه چندان دور با مرمت اين بنا در محل هاي اصلي خود كار گذاشته مي شوند. گاهي قطر اين تنه هاي درخت به حدي است كه فكر اين كه چطور گذشتگان ما اين چوب ها را حمل كرده اند و به اين مكان آورده اند، احساس غروري وطني به انسان مي دهد. بلندي برخي از اين تنه ها به 10 الي 12 متر مي رسد كه به گفته "تقي محمود" پيرمردي كه در اين بازار كار مي كرده ، تنه هاي چنارهایی از نوع جنگليست که هفت هشت تا مرد با طناب هاي مقّني كه كلفتي اش به اندازه مچ دست بوده، از جنگل هاي مازندران تا اینجا روي زمين كشيده و آورده اند. چرا که نه وسيله حمل و نقلی در کار بوده و نه شترهای زبان بسته توان كشيدن اين محموله را داشتند. نگاهم را از زمین برمی گیرم و به سقف ها می دوزم. زيباترين ستون ها و جرزهاي معماري سده و فراخ ترين گنبدها. چهار دهنه گنبد كه هنوز سياهي سوخت روغن ها يا بقاياي تخريبي نه چندان دوری که بر تنشان نشسته، سبك معماري قديم را به رخ مي كشد. معماري زيبايي كه اصطلاحا به گنبد" قمي پوش" معروف بوده است و سقف هايي گرد و مدّور با خيزی كم  و "آجرهاي قزاقي" زير گنبد که به صورت ضربي نصب شده اند. اين سبك معماري پس از صفويه است كه اكنون در بناي عصارخانه چشم نوازي مي كند. معماران قديمي با محاسبات دقيق چطور اين خشت ها را روي هم سوار كرده و با كمترين امكانات و در عين حال مقاوم ترين آن ها، بناهايي ساخته اند كه براي نسل هاي امروزي خيره كننده و درس آموز است؟

 

در ضلع شمال و جنوبي يكي از گنبدها، دو سوراخ روبروي هم تعبيه شده كه محل تهويه و نيز نوعي بادگير تابستاني به شمار مي آمده است.

اين دهنه ها با راهروهايي به هم متصل هستند. در يكي از اين راهروها درهاي چوبي قديم "كلوني" كنار ديوار گذاشته شده كه قفل و دنده آن و نيز كليدش چوبي بوده و آن هم پس از مرمت عصارخانه در محل اصلي خود نصب خواهد شد. چه كسي مي داند كه كلون اين در چند بار بر هم زده شد، چند بار اين در به روي غريبه و آشنا باز و بسته شد و از دهنه اين در چند نفر درون چارسوق تردد كرده اند؟

 

خنكاي زير اين سقف ها به حدي زياد است كه يك لحظه به اين مي انديشم كه در قديم چگونه اين محيط گرم مي شده است؟ در زير يكي از اين گنبدها طاقچه اي مستطيل شكل وجود دارد كه گويا جايگاه وسيله روشنايي يا گرمايشي بوده است. از زير گنبدها بيرون مي آيم و به منتهي اليه عصارخانه مي روم. جايي كه فعلا آسمان خدا را مي شود ديد ولي روزگاري مانعی به اسم سقف آدم های اینجا را از فیض دیدن آسمان محروم می کرده است. اين را از تيرتخته بزرگي كه هنوز سرپاست و از ستون هاي خشتي كه تا بالا ادامه پيدا كرده است، مي شود حدس زد. كمي جلوتر پله هايي چشم را به پايين مي کشاند؛ محل نصب اهرمي از جنس چوب؛ آن هم چوب هایی بسیار غول پیکر و وزین كه سنگ بزرگ عصاري را به سرش می بسته اند. سنگ ها روي دانه هاي روغني مي گشته و آن قدر فشار وارد مي كرده تا روغنشان خارج شود. اين مخصوص روغن گيري دانه هاي سختی مثل بدنجيل بوده است. برای روغن گیری از دانه هایی مثل خشخاش، كوشه و كيكوج، سنگ هاي آسياب قطور و بزرگي روي "نره "مي چرخيده اند و عصاره این گیاهان را به روزنه ای سرازیر کرده تا به محل اصلی هدايت شوند.

 

این عصارخانه دو طبقه 6 متر پایین تر از سطح زمین بوده است. طبقه دوم جایگاه 9 دهنه مغازه بزرگ بوده كه پشت هر كدام محلی برای آفتاب گيري و استراحت مغازه داران قرار داشته است و در طبقه پاييني اين عصارخانه که خود محل نگهداری خمره هاي بزرگ روغن چراغ بوده، چاه هايي به گودي 4 متر مي كنده اند تا نم خانه نخودريزها باشد. اكنون اين انبارها موجود است. براي دفع پس ماندها نيز چاه هايي كنده بودند كه آن نيز موجود است.

 

از دیگر ويژگي هاي ارزشمند این بنای تاریخی مي توان به قدمت، ندرت، وسعت، معماري زيبا، چندطبقه بودن و عمومي بودن و اين كه محرك توسعه محله و بافت فرسوده است، اشاره كرد.

 

اين مكان نه تنها براي عصاران در تهيه روغن چراغ، مصارف درماني، تهيه روغن كمان، تهيه پيه سوز و حتي خوراك حيوانات مفيد فايده بوده بلكه در كنار آن ده ها شغل مثل علافي، چارواداري، نعل بندي، چوبداري، قصابي و سلاخي و... براي مردم آن زمان ايجاد كرده است.

 

طبق تحقيقات ميداني، در قديم روغن هاي حاصل از اين عصارخانه غير از مصارف محلي به خارج از كشور نيز صادر مي شده است. در قديم تبادلات تجاري تنباكو و پنبه در خميني شهر صورت مي گرفته و در پرتو آن فراورده هاي روغني هم به فروش می رسیده است و اين شيوه تجارت هندي ها بوده كه گويا با سدهي ها مراودات تجاري داشته اند.

 

لازم به ذكر است كه تا قبل از سال هفتاد، بناهاي تاريخي بسياری در خميني شهر بود اما از آن سال به بعد روند تخريب بافت خشتي آغاز شد و تخریب سقف هاي بازار بزرگ ورنوسفادران در همان سال اتفاق افتاد چراكه اين بنا به دليل باران هاي مكرر و سيل سال 58 (كه البته با درايت حج اشرف رييس شهر آن وقت ها و هدايت سيلاب به طرف  قنات ها كمترين خسارت به شهر وارد آمده است) و بالا آمدن آب  نم خانه ها تا يك و نيم متر  سقف و ديوارهايش فروريخته و پي هايش آسيب ديده بود. تا سال 80 چندين نوبت تخريب صورت گرفت و اوايل دهه هشتاد با قرار گرفتن در مسير خيابان طرح تسطيح و آسفالت كشي روي آن اجرا شد. در اسفند 87 با ريزش سقف، اين معماري زيرخاكي بار ديگر بر سر زبان ها افتاد و از آن سال با پيگيري هاي فراوان و با سرمايه اوليه ای که در اختيار شركت مهربين قرار گرفت، خاكبرداري و مرمت سقف ها شروع شد. موانع زمينه ساز تاخير اين مرمت بسيارند از جمله : مسير خيابان، مالكان بسيار، آسيب جدي به پي ها و سقف ها.

 

اين بنا نيز مثل همه بناهاي باستاني تا مرمت نشده يك ويرانه است اما به محض بازسازي گنجي خواهد شد كه خواهان فراواني دارد. اين مكان مي تواند پس از بازسازي به كاربري اصلی اش برگردد و زمينه ساز فعاليت هاي تجاري و بازرگاني ملي و حتي بين المللي در خميني شهر بشود. گفتني است بعضی عصارخانه هاي بزرگ اصفهان و نجف آباد هم اكنون با مرمت و بازسازي تبديل به موزه شده اند.

 

با تشكر از آقایان عرب و حاج حیدری که مرا در تهیه این گزارش یاری کردند.