ذره بین شهر
مدتی بود او را ندیده بودم. در مراسمی با او برخورد کردم. آدم درد آشنایی است به شهر و مسائل آن و پیشرفت و ارتقاء زادگاهش. حداقل در حرف حساس است. کم و بیش با فرهنگ ها و جریانات و مسائل شهر آشنا می باشد، پس از کمی احوال پرسی معمولی مانند موارد مشابه دیگر درد و دل شروع شد و از هر دری سخنی رفت.
گفت یکی از مشکلات ما و موانع کار محلی گری و تقسیم شهر به محلات مختلف است که اصولا از دلایل توسعه نایافتگی است که گاه حتی دست آویز برخی مدیران و جریانات برای مشغول کردن مردم به خود هم قرار گرفته و یا به مانعی برای برنامه های برخی مدیران توانا و خوش فکر تبدیل شده است. مثلاهایی هم در این باب آورد و پیشنهاد داد که تو نشریه فرصت و سایت این موضع طرح و نقد و بررسی شود که ان شاء ا... از جانب آن آسیبی به مردم و شهرستان نرسد.
از سیاست زدگی افراطی و سیاسی کاری ها گفت و اینکه چگونه پیروان آن به خصوص اگر چاشنی محلی گری هم به آن اضافه شود مانع رشد و توسعه شهر شده و در عمل چه افراد خدوم و نیروهای پر توان مدیریتی و فرهنگی را از صحنه حذف کرده و یا دستشان را بسته اند. اصولا در این شهرستان رفتارهای دفعی قوی تر از رفتارهای جذبی است. بهتر است این آدمها کتاب جاذبه و دافعه علی(ع) شهید مطهری را بخوانند. دلش از اینکه کارهای فرهنگی اصولی و درست و حسابی و تاثیر گذار در شهر کم است و اصولا آدمهای فرهنگی کمتر همت می کنند و وارد عمل نمی شوند پر بود و معتقد بود اگر کسی هم جرات کند و کاری بکند زیر ذره بین می رود و عده ای دست به کار می شوند که با انواع روش ها او را از صحنه خارج کنند. انگیزه شناسی کنند، شجره کشی نمایند، نیت خوانی کنند، تدین سنجی نمایند و غیره. آهی کشیده گفت: آخر مگر ما چند نفر آدم فرهنگی اعم از شاعر و نویسنده و هنرمند در تمامی زمینه ها و سخنران و استاد مطرح و حتی نیکوکار خوش فکر و غیره داریم که بخواهیم هر کدام را به شکلی بتارانیم. آخر خوش انصاف ها این جور آدمها را که نمی شود مثل سیبری و سنگ و پارچه و غیره از چین و ماچین وارد کرد که بگوییم نباشند به جهنم ارزانترش را وارد می کنیم. این قبیل آدم ها باید اولا استعداد داشته باشند ثانیاا سال ها در بستر رشد قرار گرفته باشند و پس از سال ها مطالعه و خودسازی و دنده خرد کردن بشوند در حدی که بتوانند چیزی برای گفتن داشته باشند. آن هم برای جامعه خودشان نه برای کتابها و مقالات و جلسات خاص سخنرانی. از کندی اجرای طرح های عمرانی ، کمبود زمین در شهر، شلوغی و مهاجرت و محدودیت خیابان ها و پارکینگ و فضای سبز در شهر به ویژه مرکز شهر گفت و دلش می خواست به هر حال فکری برای عمران و آبادی شهر بشود و انتظار طرح این موارد را از طریق نشریه و سایت فرصت داشت.
درد دل دیگر ایشان مثل اکثر افرادی که تعلقی به این دیار دارند رشد تشریفات و تجملات و چشم و هم چشمی حتی در مراسم ختم و عزاداری و غلبه مداحی آن هم بر پایه بهره گیری از احساسات و هیجانات به جای افکار منطقی و اخلاقی بود و به نمونه هایی هم از آن اشاره کرد مثلا اینکه سابق در مجالس ختم اکثرا آیاتی از قرآن آن هم به تناسب خوانده می شد و حال هم همه اش شده است مداحی و نوحه سرایی آن هم در دستگاه های مختلف و تقدیری و تشکر از این و آن و انتظار داشت به این موارد هم در نشریه و سایت پرداخته شود.
و خلاصه گفت البته کار در این شهر به هر شکل چه مدیریتی، چه خدماتی، چه فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و غیره خیلی سخت است و هر کس مثلا حتی برای زدن یک نمایشگاه هنری تاسیس سازمان مردم نهاد هم بخواهد اقدام کند همه به او مشکوک باشند و سنگ اندازی کنند اخیرا از محتوی مطالب و پلاک های همشهریان مثلا دانشجویان هم می توان استنباط کرد. خلاصه اینجا ذره بین شهر است و اخیرا افراد خارج از این شهرستان هم می دانند و لذا اسامی ذره بین و ایالات کمی متحده و غیره هم روی آن گذاشته اند.
صحبت که به این جا رسید گفتم دوست عزیز به هر حال مطالبی که شما فرمودید وجود دارد و هر کدام سهمی در عدم توسعه شهر دارند ولی میزان و ریشه های آن را نمی دانم کار جامعه شناسی و تحقیقی می خواهد شاید به دلیل سابقه طولانی شهر و اینکه منطقه از چند روستای جدا از هم با ریشه ها و فرهنگ های مختلف تشکیل شده و رقابت های قدیمی و تفاوت استعدادها در این روستا ها منبع در آمدی آنها کوچکی محیط، محدود بودن فکر ها و یا هر دلیل دیگر باشد ولی به هر حال هست و نشریه و سایت هم به شکل های مختلف از طنز و کاریکاتور تا عکس و مطالب تحلیلی آن ها را طر ح می کند و سعی در فرهنگ سازی دارد اما این را هم اضافه کنم که شهید مطهری در جایی به نوعی فرهنگ تحت عنوان فرهنگ (ماشین دودی) اشاره می فرمایند که بر اساس آن مردم مناطقی که اولین ماشید ها «دودی» برای آنها آورده شد تا ماشین در ایستگاه ساکت و بی حرکت ایستاده بود با آن کسی کار نداشت اما به مجردی که حرکت می کرد عده ای به طرف آن سنگ پرتاب می کردند و امیدواریم این فرهنگ اگر هم در عده ای هست کنار گذاشته شود چرا که نهایت دود آن به چشم خودمان می رود یعنی به خود مشغول می شویم به حاشیه می رویم، وقت ها و سرمایه ها را هدر می دهیم و نتیجه عدم توسعه و رشد تفکرات و فرهنگ های انحرافی و ضد ارزش می باشد پس سعی کنیم اگر عده ای حرکتی می کنند آن ها را تقویت کنیم و اشکالاتی اگر می بینیم دوستانه به آنها گوشزد کنیم و جاذبه داشته باشیم تا دافعه در حرف و کلام تقوی داشته باشیم، تهمت نزنیم و سنگ اندازی نکنیم و با تشخیص شرایط و ضرورتها آن هم خاص منطقه خودمان عمل کنیم و یا لااقل اجازه بدهیم دیگران فعال بمانند.